خواهران زینب در برابر باد ( فاطی کماندوها )
یه یارو پا میشه میره حرم امام خمینی میگه ای امام من رو شفا بده من فلج شدم، یکی میاد میگه دیوونه چرا اومدی اینجا این امام خمینی فقط جوش و زیگیل و اینها رو شفا میده برای کارهای سنگین باید بری مشهد! معلمه بچه بسيجيه رو ميبره پاي تخته، بهش ميگه: خطوط موازي رو تعريف كن. بسيجيه ميگه: دو خط موازي دو خطين كه هيچ وقت همديگه رو قطع نمي كنند مگر به دستور مقام معظم رهبري!!! يه يارو بسيجيه داشته نماز مي خونده اول نماز مي گه اله اكبر خامنه اي رهبر يكي رد ميشه مي گه بابااااا اين نمازه فقط بايد بگي الله اكبر يارو يه ذره نيگاش مي كنه دوباره شروع مي كنه به نماز خوندن مي گه الله اكبر خامنه اي رهبر مرگ بر ضد ولايت فقيه !!!! يه روز خميني ميره رو منبر سخنراني كنه وشروع ميكنه :من توي دهن اين دولت ميزنم ... من آمريكا رو ويران ميكنم.... من اسراييل رو ويران ميكنم .....وخلاصه همينجوري ويران ميكنه ميره جلو يه دفعه يه يارو باصداي بلند ميگه تكبير!!!!! همه برادرا با هم داد ميزنن : تراكتوري خميني ..... بولدوزري خميني...تو لودري خميني يه روز چنتا بچه رپي رويه دوتا پارچه مينويسنچيز هرچي بچه رپيه تو كون خامنه ايبعدش دو تا بچه بسيجي با موتور ميرفتن كه اولي ميگه حاجي اونجارو نگاه كنروديوارچي نوشتهحاجي ميگه بپررودوشم پارش كن اولي ميگه حاجي دستم به چيز بچه رپيه نميرسه كون خامنه اي رو پاره كنم یارو ميره سوار تاكسي ميشه جلو, يك زره تاكسي ميره اخونده ميشينه عقب بعد يك مقدار جلوتر يك دختر ميشينه عقب يك زره ميرن اخونده يك دستي به دختر ميزنه دختر يكي مي خوابونه زير گوش اخوند بعد يكي راننده بعد يكيم يارو ميزنه اخونده هر سه رو ميكشه دادگاهتو دادگاه به دختر ميگن چرا زدي زير گوش اقا ميگه در ملع ام به من تجاوز كرد به راننده ميگن تو چرا زدي ميگه ماشين من يك ماشين عمومي اين كارا قباهت داره ميگن خوب تو يارو واسچي زدي ميگه ديدم همه زدن منم گفتم رژيم عوض شده بزار منم بزنم جاهله ميره آمپول بزنه، تزريقاتيه ازش ميپرسه: چپ بزنم يا راست؟ جاهله ميگه: داداش اين کون ما رو سياسي نکن! همون وسط بزن بريم يه روز رونالدو وخامنه اي ورفسنجاني با هم يك كارخانه واجبي سازي تا سيس مي كنند براي تبليغ روي جلد عكس خامنه اي را مي زنند و مي نويسند قبل از مصرف بعد عكس رونالدو را مي زنندو مي نويسند بعداز مصرف وعكس رفسنجاني را مي زنند و مي نويسند مصرف نادرست يکبار بواسير مقدس آقاي خامنه اي درد ميگيره و ايشون پيش پزشک مخصوص ميروند..پزشک بعد از معاينه به ولي امر مسلمين ميگه که، حاج آقا شما نبايد پر خوري کنيد، برنج نخوريد، نان نخوريد، گوشت گوسفند نخوريد، و بالاي منبر هم نرويد..حضرت ميپرسند خوب اون هارو نميخوريم، لکن ديگه چرا بالاي منبر نرويم؟!پزشک پاسخ ميدهآخه وقتي بالاي منبر ميرويد، گه زيادي ميخوريد!!! یه آقایی مشکل خایوی (از ناحیه خایه) داشته پا میشه میره حرم امام رضا (ع)، خودش رو با زنجیر میبنده به یکی از ستون های حرم، میگه یا من رو شفا میدی یا من از اینجا نمیرم! بعد یکدفعه خبر میدن توی حرم بمب کار گذاشتند، همه فرار میکنند این بابا که تو زنجیر بوده میگه امام رضا ولم کن، ولم کن بذار برم، ولم کن، زنجیر رو باز کن، بعد از کمی تلاش برای باز کردن خودش و فرار کردن برمیگرده میگه، مرتیکه بهت میگم بذار برم، همین گه بازی هارو در آوردی کشتنت دیگه! از یه بابایی میپرسند مساحت ایران چقدر است، میگوید در زمان شاه فلان قدر متر مربع و در زمان جمهوری اسلامی همان قدر متر مکعب، به او میگویند مساحت را با متر مربع میسنجند نه مکعب، پاسخ میدهد، آخر بعد از انقلاب آخوندها به عمق یک متر در آن ریده اند! یه بسیجیه یک چراغ جادو پیدا میکنه... یه خورده چراغ رو میماله یک جن از توش بیرون میاد، جن میگه آرزو کن تا برآورده کنم، بسیجیه میگه قربون دستت این قدس رو آزاد کن! جن میگه الاغ جان قدس ماله اسرائیلیاست چرا شما ها بیخیال نمیشید؟ از من کار درست بخواه نه کار تخمی! بسیجیه میگه خیلی خوب بابا، یه کاری بکن مردم فکر نکنن ما بسیجیا گاویم نمیفهمیم! جن میگه بابا من میرم همون قدس رو برات آزاد میکنم...یه حزب اللهی میره حرم امام رضا که کمر دردش خوب بشه، میره توی حرم میبینه خیلی شلوغ پلوغه، داد میزنه آ های شلوغ نکنید بیشرفها! پارسال هم غاتی پاتی کردید من بجای اینکه کمرم خوب بشه حامله شدم!
حاجی بازاریه مسجد میسازه،میبینه هر کاری میکنه کسی نمیاداونجا نماز بخونه ، یه تابلو میزنه رو سر در مسجد و مینویسه:نماز صبح 1 رکعت ، بدون وضو
دریای مازندران برای زنان و خلیج فارس برای مردان احمدی نژاد داشته برای مردم سخنرانی میکرده میگه، من همه چیز رو براتون ارزون میکنم غیر از لبنیات، بعد ازش میپرسند حالا چرا لبنیات رو ارزون نمیکنی؟ میگه آخه 17 میلیون گاو بمن رای دادن باید منافعشون رو حفظ کنم. احمدی نژاد پیشنهاد داده اسم پژو جی ال ایکس رو بگذارند پژو الف لام میم
از یک آقایی میپرسند "میتونی یک پیامبر زن نام ببری؟"، طرف یکمی فکر میکنه، میگه، بله، پیامبر اکرم!
دوتا پیامبر میخواستن باهم کل کل کنند، میگن بریم تاس بیاندازیم ببینیم کی بیشتر میانداره، هرکی بیشتر بیاره 100 تومن میبره، پیامبر اولی میاندازه و 6 میاره، پیامبر دومی میاندازه و 8 میاره، پیامبر اولی به پیامبر دومی میگه، بدبخت سر 100 تومن معجزه میکنی؟
اگر دیدید از یک خونه ای صدای حسین حسین میاد، برید تو، چون دارن حتما غذا میدن، اما اگر شنیدید میگن علی علی نرید تو چون حتما دارن ماشین هل میدن.
تصورات بسیجی ها از بهشت !
چند تا بسیجی میرن عروسی، عرق میخورن مست میشن، بعد یکی از بسیجی هارو جو میگیره، میره میکروفون رو از دست خواننده ارکستر میگیره، میخونه، "میخوام که با بوسه گل لبات رو پر پر کنم"؛ بعد بقیه بسیجی ها بهش چپ چپ نگاه میکنن، جا میخوره میگه "گلهای پر پر شده رو فدای رهبر کنم..."
از یه آقایی میپرسن عامل اصلی فساد، فقر، معتاد شدن جوونها چیه؟ میگه نمیدونم والله، ولی ایشالله اون یکی دستش هم چلاغ بشه مرتیکه سید الاغ پیغمبر.
خامنه ای میره دوبی برای حال گیری، برای آقای رفسنجانی ریش تراش میاره، رفسنجانی هم میره دوبی برای حال گیری برای آقای خامنه ای پلی استیشن (Play Station) میاره.
یه روضه خون میره بالای منبر، بعد متوجه میشه که دفترچه روضه شو یادش رفته بیاره، به پسرش که توی جمع بوده میگه پسر جان برو اون دفترچه روضه من رو از خونه بیار، از قضا زن این روضه خون خیاط بوده و بچه اشتباهاً دفترچه مادرش رو میاره. روضه خوان میگه مردم هرچی من گفتم بعدش بگید ابوالفضل ابوالفضل! بعد شروع میکنه میگه.
دور کمر اعظم خانم.
ابوالفضل ابوالفضل
دور پاچه اصغر آقا.
ابوالفضل ابوالفضل
عرض خشتک حاج ولی الله
ابوالفضل ابوالفضل
یه حزب اللهیه اسم بچه اش رو میگذاره مهدی، تا آخر عمر دنبالش میگرده...
میگه بله همسایه پایینیمونه یه بچه سپاهیه، عرق میخوره...
بعد بهش میگن بابا دیوانه حجر الاسود یک سنگه سیاهه تو مکه
طرف میگه، جدی میگی؟ این بشر اینقدر کفر گفت و عرق خورد که سنگ شد! یه آقایی میره مکه، سرش رو میکنه تو حجر الاسود، سرش گیر میکنه، میگه خدایا غلط کردم ول کن دیگه نمیکنم! خدایا منو نخور! از یه بسیجی میپرسن مارک کفشت چیه؟ میگه دکتر چمران (دکتر مارتین یک مارک معروف کفش است) یه بسیجیه نماز قضا زیاد داشته، زیر سجاده اش کاربن میگذاره. به یه پاسداره میگن سه تا اسم بگو آخرش الله باشه، میگه روح الله، عین الله، سیندرالله یه آخونده اسم بچه اش رو میگذاره حسین، هر دقیقه به بچه اش میگه، بابا جان، تشنه ات نیست؟ از یه حزب اللهی ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يومالله سيزده آبان! به یه بسیجیه میگن یه حدیث بگو، میگه ابدو بدوووووو دووووو دووووو لا لااااااا، میگن این چه حدیثی بود؟ میگه این حدیث از حضرت علی اصغر روایت شده. خمینی توی ایران میره روی منبر، میگه لکن!!!!! همه میزنن زیر گریه، شاکی میشه میگه خفه شید دیگر! شاید ایندفعه خنده دار باشد! رضا زاده تصمیم میگیره وزنه 1000 کیلویی بلند کنه، حضرت ابوالفضل بهش زنگ میزنه میگه ایندفعه دیگه رو من حساب نکن ها! هر چیزی حدی داره! یک بسیجی موبایل منشی دار میخره، پیغامشو میذاره "لطفا بعد از شنیدن سوره بقره، پیغام خود را بگذارید" بسیجیه کیف سامسونت میخره، رمز کیفش رو میذاره، یا زهرا! یه روز یه کلاغه یه آخونده رو میبینه میگه eeee سندباد جونم چقدر کلات بزرگ شده. یه یارو عادت داشته زنگ مسجد رو میزده فرار میکرده، یه آخونده پشت در می ایسته که وقتی که زنگ زده میشه مچ این بابارو بگیره، زنگ به صدا در میاد و آخوند بلافاصله در رو باز میکنه، طرف دستپاچه میشه میگه به به به ببخشید، با جبرعیل کار داشتم، خونه هستن؟ یه بابایی داشتته تو پارتي هلکوپتري مي زده ، يهو بسيجي رو جو مي گيره با آرپيچي ميزنتش!!!!!!!! یه بابایی میخواسته حاجتش براورده شه میگه یا امام رضا! قربون دو دست بریده ات! کی ظهور میکنی؟ میدونید فامیلی خداوند چیه؟! وکیلی! همه میگن خدا وکیلی! خامنه ای رفته بود بم با لباس شخصی رفته بود، میدونید چرا؟ دنبال دست طبیعی برای خودش میگشت! از علی دایی میپرسند نظرت راجع به بازی با عربستان چیه؟! علی دایی میگه والله اینها خیلی آدمهای مذهبی ای هستند، ما هرچی بهشون فحش میدادیم اونها قرآن میخوندن! یه حاجی بازاریه هیئت میزنه روز عاشورا روی در هیئت مینویسه به علت شهادت امام حسین هیئت تعطیل است.
در خونه ملا نصر الدین رو دزد میبره، ملا میره در مسجد رو میدزده، مردم میگویند احمق چرا در مسجد رو دزدیدی؟ جواب میده! فقط خدا میدونه در خونه من رو کی دزدیده، بیاد دزد رو تحویل بده در خونش رو تحویل بگیره!
یه بسیجیه داشته از یه جایی رد میشده یه گاوه میگه مااااااااااااااااااااااااااااااااااا! بسیجیه میگه مااااااااااااااااشاهلله حزب الله!
یه بسیجیه از دهات پا میشه میاد تهران، به یک دختر خوشگل میرسه، میگه ببخشید خواهر، این دوست دختر که میگویند شمایید؟