جوک درباره خامنه ای و خمینی و آخوندها و بسیجی ها و پاسدارها -- 1



غذای مورد علاقه آخوندها

حاج آقا بفرما تا سرد نشده !


دختر بسيجيه داشته عروسي مي كرده عاقد مي پرسه وكيل هستم؟دختره مي گه با اجازه مقام معظم رهبري بعععععله!!!!!!

روز قیامت امام ها و پیامبر ها همه توی صف وایساده بودند منتظر این بودند که کارنامه شون بررسی بشه، کسی که پشت باجه وایساده بوده همه رو میشماره میگه آقا یکی کمه! یکی از اماما یا پیامبرا نیومده هنوز! یهو یک پیکان جوانان قرمز با بوق شیپوری میاد و درش باز میشه؛ امام جواد میاد بیرون ازش میگه آقا مام اومدمیم!

یارو پا میشه میره حرم امام رضا، میگه امام رضا جان؟ تو با این همه طلا چرا آخه هشتم شدی؟

يه روز يه گوسفند رو لباس ملا تنش ميكونن و ميفرستنش تو هواپيما و يه تسبيه هم دستش ميزارن.در وسط راه گوسفنده بيچاره كنترل خود را از دست ميده و نخود ازش بيرون ميياد.ويكي ار مسافران كه شاهد اين ماجرا بود داد ميزنه :حاجي حاجي تسبيهت پاره شود

ميدونيد سيد علي شيره اي (مقام معظم رهبری) چرا بر عکس خيلي از آخوندها چاق نيست و وزن اضافي چنداني نداره؟!چون يک دستي غذا ميخوره!

شنيديدكه وصيت نامه حسين فهميده رو پيدا كردنوقتي خوندنش ميبينن توش نوشته كه: از ما كه گذشت ولي شما براي تانكاتون بوق بزارين

یک برادر بسیجی با یک لات (مجموعا در این لطیفه دو لات داریم) داشتند دعوا میکردند، برادر بسیجی به یارو میگه برو مرتیکه نذار دستم روت بلند شه، لاته بر میگرده میگه جنابعالی سگ کی باشی؟ من بچه امام حسینم، میزنم همینجا لهت میکنم! برادر بسیجی که تحت تاثیر قرار گرفته بود گفت، ای وای خدا من رو ببخشه، علی اکبری یا علی اصغر؟ من فدایت شوم...

اگر پسری به دختری به پسری بگوید جگرت را بخورم مکروه است! اگر پسری به دختری بگوید جگرت را بخورم حرام است! اما اگر پسری به دختری یا دختری به پسری یا پسری به پسری یا دختری به دختری بگوید انشاء الله جگرت را بخورم، حلال است، چون فی سبیل الله بوده!

روزی عده ای خری را جلوی مسجد کتک میزدند، شخصی که از آنجا رد میشد جلو آمد و گفت بابا این زبان بسته را برای چی انقدر میزنید؟ مسلمانان گفتند این جانور نفهم آمده بود توی مسجد! شخص میگوید خب تقصیر خودش نیست که بدبدخت خر است دیگه! نمیفهمه! مگه من که میفهمم توی مسجد میام؟!

روز قیامت خداوند از حسابرسی خسته میشه، یه ناظم مدرسه میگه خدایا شما بیا بورو یه چایی بخور من به حساب چند نفر رسیدگی میکنم تا شما بیای، خدا هم قبول میکنه. ناظم مدرسه میشینه و پرونده ای که روش نوشته شده بوده "امام زمان" رو برمیداره برای حسابرسی. ناظم بعد از بررسی هفت هشت صفحه میبینه که بغیه صفحات غیبت خورده اند، چند صفحه ورق میزنه و میبینه که بعله تا آخرش همه اش غیبته، بعد فریاد میزنه بابا این امام زمان رو بگیرید بندازید جهنم این همه اش غیبت کرده!

امام زمان روز قیامت پیش خدا میره و شروع میکنه داد و بیداد و میگه خداوندا، این خمینی و خامنه ای توی اون دنیا سر امت اسلام رو شیره مالیده اند و گفته اند ما جانشین امام زمان هستیم، پروردگارا شما باید حق من رو از این دو موجود جنایتکار بگیرید! خداوند لبخندی میزند و میگوید مرد حسابی تقصیر خودته این همه غیبت کردی! من اگه یک روز از روی این صندلی بلند شوم این آخوند ها جای من رو هم میگیرن!

ويژگی هایی که خامنه ای از پیامبران به ارث برده، 1) بیسوادی از محمد 2) جادوگری از موسی 3) حرف زدن با حیوانات از سلیمان 4) بی پدری از عیسی 5) عمر طولانی از نوح

زیرکی را گفتند اسلام چگونه دینیست؟بگفتا عجیب دینیست ، که چون در آن وارد شوی سر آلتت را ببرند و چون از آن خارج شوی سر خودت را.

یه بابایی ميره ميوه فروشي ميگه: ‌آقا بي زحمت يه كيلو انگور بده. ‌فروشنده هم ازون آدمهاي مذهبي بوده، ميگه: نگو انگور، بگو ميوه بهشتي! بعد اون بابا ميگه: ‌آقا دو كيلو هم سيب بدين. يارو ميگه: نگو سيب، بگو جمال محمد! بعد تركه بادمجون ميخواسته، ميگه: بي زحمت ‌يه كيلو هم كيـــرِ بلال حبشي بدين!!!

آقای خامنه ای بعد از اینکه دستش رو از دست میده، دیگه نمیتون عمل خداپسندانه استبراء رو انجام بده، از یکی از سربازان امام زمان خواهش میکنه که براش همیشه این عمل رو انجام بده. بعد از مدتی نماینده خدا بر روی زمین به این برادر سرباز میگه، اخوی نمیشه وقتی استبراء میکنی این انگشتر لعنتی ات رو در بیاری؟ برادر میگه حاج آقا این انگشتر نیست ساعتمه.

يك سري علي‌آقا مريض ميشه و خلاصه و هرچي دكتر و دوا-درمون از اروپا و ژاپن ميارن افاقه نميكنه و ديگه داشته رو به قبله ميشده كه يك دكتر هندي ميگه اگه پونصد گرم مورچة نر پيدا كنيد، من ميتونم يك دوا درست كنم كه خوبش كنه. ولي بايد مواظب باشيد، چون اگه قاطيش مورچة ماده باشه دوا تاثيرش رو از دست ميده. خلاصه بسيج و سپاه و باقي علافهاي مملكت ميريزن تو خيابون دنبال مورچة نر، ولي هرچي ميگيردن مورچه‌اي كه بشه با از نر بودنش مطمئن بود پيدا نمي‌كنند. خلاصه ديگه كم‌كم ناآميد شده بودن، كه آقایی با نيم كيلو مورچة نر مياد خدمت علي آقا. علي آقا كلي خوشحال ميشه، ميگه: از كجا فهميدي اينا نرن؟ آقاهه ميگه: ايلده كاري نداشت. رفتم كنار سوراخ مورچه‌ها، هر مورچه‌اي كه رد ميشد بهش مي‌گفتم: آقا مريضه؛ اونايي كه ميگفتن به تخمم رو ميگرفتم!!!

ميکن احمدي نژاد دستور داده قيمت شير رو 10 % ببرن بالا بعد ازش ميبرسن جرا اين دستور رو داديد
ميکه به خاطر حمايت از کاو هايي که بهم راي دادند.

یه بسیجی میمیره اون دنیا، به دلیل خدمت به نظام و مطیع رهبر بودن میگن میری بهشت، داشته میرفته طرف بهشت، از پشت شیشه میبینه احمدی نژاد داره با جنیفر لوپز نزدیکی (!) میکنه، میگه آقا اینجا کجاست؟ فرشته ها بهش میگن اونجا جهنمه، بسیجیه میگه، اهه! اونجا باحالتره انگار، منم میخوام برم جهنم، بیخیال بهشت، فرشته ها بهش میگن، نه ما داریم در اصل جنیفر لوپز رو عذاب میکنیم.

یه دختره داشته توی حمام دوش میگرفته
ناگهان برق میره
دختره میترسه میگه یا امام حجت ابن الحسن العسگری
ناگهان امام ظهور میکنه، میگه عزیزم اینجور موقع ها میتونی من رو مهدی جون صدا کنی.

برو ای گدای مسکین، در خانه علی زن
که علی زن در در آید، تورو آنچنان بگاید
که دگر هیچ گدایی در آن خانه نیاید!

یه قزوینیه آخوند میشه ازش میپرسند این چه کار زشتی بود کردی؟ میگه شنیده بودم مردم به آخوندا پشت کردن!

امام جمعه رشت بچه دار میشه سازمان مجاهدین خلق مسئولیتش رو بر عهده میگیرن.

يه روز خامنه اي و خميني و رفسنجاني يه دختر از خيابون بلند مي كنن مي گن بريم حال كنيم. خلاصه تو خونه بعد از كلي تعارف اول خميني مي ره تو اتاق وقتي مياد بيرون مي گه اه اين چي بود بتول خودم خيلي بهتره. بعد خامنه اي مي ره تو ,مي ياد مي گه :اه زن خودم خيلي بهتره . رفسنجاني مي ره تو مي ياد مي گه : راس مي گه بابا بتول خيلي بهتره!!

يه روز خامنه اي و خاتمي و رفسنجاني داشتن با ماشين مي رفتن يه كوري رو ميبيننسوار ميكنن به كوره ميگن مارو مي شناسي ؟كوره يه دستي ميكشه صورت خامنه اي ميگه اين با اين ريشاي در هم برهم خامنه ايهرو صورت خاتمي هم دست ميكشه ميگه اين با اين محاسن مرتبش حتما خاتميه نوبت اكبرشاه (همون رفسنجاني خودمون)ميشه , كوره يه دستي به صورت رفسنجاني ميكشه ميگه كونكشا خانومم كه سوار كردين...

روزی مادر اكبرشاه مي آيد خانه به اكبر مي گويد ننه خدا خيرت بده كه مشكل مسكن جوانان را حل كردي .طرف مي پرسه چطور ننه . جواب ميده آخه آلان كه ميومدم خونه تمام جوانان با ماشين جلويم مي ايستادند مي گفتند خانم خونه خاليم داريم

يه روز يكي از برادران دلاورمرد بسيجي كه در زمان دفاع مقدس شيميايي شده بوده، ميره دم در بيت معظم رهبري!زنگ ميزنه، خانم معظم مقام معظم رهبري در رو باز ميكنه..برادر بسيجي با اون صداي گرفته شيميايش ميگه، سلام عليكم و رحمت الله، بسم الله القاسم الجبارين، حضرت آيت الله العظما سيد علي خامنه اي در منزل تشريف دارند؟خانم معظم مقام معظم رهبري هم كه نميدونسته طرف شيمياييه و صداش اصولا كم هست، بر ميگرده و با صداي آهسته ميگه، نه!!! بيا بريم تو تا كسي نفهميده

یکبار حضرت بتول به حضرت امام میگه، روحی! تو این همه چیز میز به نام خودت کردی، بیمارستان، خیابان، بزرگراه، بنیاد و ... بی انصاف چرا هیچ چیزی به نام من نمیکنی؟ یه خیابونی، کوچه ای چیزی آخه! حضرت امام میفرمایند لکن خفه ضعیفه! اگر خیابان به نام تو کنیم، این ملت به راننده تاکسی ها میگویند، "20 تومن تا ته بتول"! جواب خدا را چه بدهیم؟

آقا ,يارو جانباز بود بعد از جنگ بردنش واسه يك برنامه بخاطر تجليل و مصاحبه.از يارو پرسيدند .جناب شما 8-7 سال جبهه بوديد كدوم قسمت مشغول جهاد بوديد؟يارو گفت:والله ما زرشك پاك مي كرديم.بهش گفتند :يعني داخل آشپزخونه بوديد؟گفت:نه,اين تابلوهايي بود كه روش نوشته بود كربلا ما دارييم مي آييم.اينها رو هي زيرش مي نوشتند زرشك ,ما مسوول بوديم كه اين زرشكارو پاك كنيم.مصاحبه گر ميگه عجب.ميشه حالا در مورد امدادهاي غيبي صحبت كنيد واينكه آيا شما هم امدادغيبي ديديد؟يارو ميگه.اي, ي چيزايي مي ديديم.مثلا ايستاده بوديم خمپاره مي اومد ميخورد كنارموني دفعه چند نفر از اطرافمون غيب ميشدند.مصاحبه گر مي فهمه يارو چت ميزنه.واسه دك كردنش بهش ميگه به عنوان آخرين سوالآيا شما در جبهه ايثارهم كرديد؟يارو ميگه:والله ما عيسي اونجا نداشتيم ,اما يكي بود اسمش موسي بود گهگاهي بچه ها مي كردنش.

يك روز يه عربه مي ره پيش دكتر مي گه : آقاي دكتر .. كيرم درد مي كنه دكتر مي گه : كير چيه عزيزم ... بگو عضومعربه مي گه : دستت درد نكنه آقاي دكتر ... يعني ما 5 ساله كير بسيجيم..

یکروز حضرت محمد و حضرت نوح و بقیه برو بچه های الهی داشتن تو بهشت برای نماز جمعه به سمت مسجد بهشت میرفتند، یهو حضرت عیسی میاد با یک بنز آخرین سیستم رد میشه میره... حضرت محمد به حضرت موسی نگاه میکنه میگه، میبینی خدا چه حالی به این عیسی میده؟ چرا به ما ماشین نمیده؟ ما تا کی باید پیاده راه بریم؟ حضرت موسی میگه، اگه مادر تو هم به خدا میداد، الان تو هم بنز سوار میشدی...

به یه یارو میگن تو میتونی یه آیه مثل قرآن بیاری؟! میگه آره مشتی! "هل تفکرون نحن خلقناکم بیضه بیضا" ازش میبپرسند یعنی چی؟ میگه "آیا فکر میکنید ما شما را تخمی تخمی آفریدیم؟"

توی اون دنیا بین یک حوری خوشگل بهشتی بین حضرت محمد و حضرت عیسی و حضرت موسی اختلاف پیدا میشه، میگن بیاید تاس بیاندازیم هرکس بیشتر آورد اون حوری رو میبره... موسی تاس رو میاندازه سه و چهار میاد، نوبت عیسی میشه عیسی تاس میاندازه جفت شیش میاد، عیسی دست حوری رو میگیره که بلند شه بره، محمد میگه صبر کن بیپدر! من ننداختم هنوز، محمد تاس میاندازه جفت هفت میاد! موسی میگه این محمد اون دنیا معجزه نکرد این دنیا سر خانوم بازی معجزه میکنه...

بود يك جوان مومن و پارسافقط اهل قرآن و اهل دعاروح اله خميني را نام بود و جدش پيغمبر اسلام بودبه فيضيه شد سالها اين جوانبياموخت انواع علم و زمانبدانست كه باطل شود هر نماز به گوزيدن و گاه راز و نيازبياموخت احكام خوب لواطكه بس بود شيرين چو آب نباتبراي يبوست بخوان اين دعاچو داري اسهال بگو آن ثنا

جعبه سیاه حسین فهمیده رو پیدا میکنن، بررسیش میکنن میبینن آخرین لحظاتی که داشته کشته میشده میگفته، هل نده حاجی! جون مادرت هل نده! بی شرف هل نده! ای مادر قحبه!

به یه آخونده میگن بلدی به انگلیسی از 1 تا 10 بشماری؟
میگه بله، One, Two, Three,Four نعوذ بالله، sex